صفحه شخصی مجتبی محمدی   
 
نام و نام خانوادگی: مجتبی محمدی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: دو
شغل:  مطالعات و نظارت عالیه
تاریخ عضویت:  1389/01/21
 روزنوشت ها    
 

 داستان .خیابان را عوض کن... بخش عمومی

5

از یک آدم موفق که زندگی سخت و پرتلاطمی داشت خواستند عصاره زندگی خود را در یک کتاب بنویسد. او کتابی چهار برگی نوشت به اسم "چهار فصل زندگی من" و در هر برگه یک فصل زندگی خود را به شکل زیر نوشت.

فصل اول زندگی من: از خیابانی عبور می‌کردم. چاله‌ای را ندیدم. داخل آن افتادم. زمین و آسمان را به خاطر این چاله نفرین کردم. خیلی سختی دیدم تا توانستم خودم را از آن چاله بیرون بکشم. اما سرانجام با تلاش و زحمت موفق شدم دوباره سرپا بایستم.

فصل دوم زندگی من: دوباره از آن خیابان عبور می‌کردم. چاله را دیدم اما خودم را به ندیدن زدم. دوباره داخل همان چاله افتادم. این بار خودم را هم به خاطر چشم بستن سرزنش کردم. باز هم با سختی زیاد موفق شدم خودم را از آن چاله بیرون بکشانم. هر چند این بار مدت کمتری وقت گرفت اما سختی‌ها و دشواری کار انگار بیشتر بود. به‌خصوص آن‌‌که بخشی از تقصیر و کوتاهی ندیدن چاله به گردن خودم بود.

فصل سوم زندگی من: دوباره از آن خیابان گذشتم. چاله را دیدم. اما این بار احتیاط کردم و از آن فاصله گرفتم و در حالی که به شدت می‌ترسیدم چاله را دور زدم و از آن دور شدم.

فصل چهارم زندگی من: خیابان را عوض کردم! و از آن به بعد بود که همیشه موفق بودم.

شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 18:02  
 نظرات    
 
z sh 17:32 یکشنبه 31 فروردین 1393
1
 z sh
خیلی جالب بود ممنون.
فرهود صفری 12:23 پنجشنبه 4 اردیبهشت 1393
1
 فرهود صفری
عالی بود .سپاس